ضرورت "باز هم تحول" در سازمان قضاوت (تمدنسازی، منتظر خودانتقادی)
در جمع فارغ التحصیلان کارآموزی قضایی دادگستری _نشست (فضای خالی میان "محافظهکاری" و "رادیکالیزم" در تحول دادگستری) _ ۱۳۹۳
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیز.
به نظرم آمد بر اساس روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) راجع به اصول حاکم بر مباحث حقوق بشری و دستگاه قضایی، اصول حاکم بر دادگاه و دادگستری را بیشتر با هم مباحثه کنیم. البته دوستان حتئماً خودشان روایات را دیدند و در جریان هستند. اما هرچه گفت و شنود بر اساس روایات بیشتر شود مؤثر در نوع نگاه و زاویه نگاه به دادگاه و دادگستری. نظام دینی و بطور خاص دستگاههای رسانهای و فرهنگ سازی. با مردم زیاد راجع به ارزشهای الهی و اخلاق و حقالناس زیاد صحبت میکنید باید هم بکنید. گوش مردم با اینها مأنوس است که از علما و از متولیان رسمی مذهب قرنهاست که نسل اندر نسل شنیدند و میشوند. منتهی یک شرایطی در این دوره ما و شما بوجود آمده که قبلاً نبود و این مسئولیت را مضاعف و بلکه چند برابر میکند و آن این که تا قبل از اینکه فرصت عمل و حاکمیت پیدا بکنند و پیدا بکنیم حرفهای خوب خوب زیاد میشد بدون هزینه زد گوینده و مستمع هم هر دو ثواب میبردند و هرکس هم دنبال کار و زندگی خودش میرفت. دستگاه قضا و دادگاهها در اختیار کسانی است که خودشان و خودمان این حرفها را به مردم میگوییم و دیگر بیش از آنچه مردم گوششان به این حرفها باشد چشمشان به عملهاست حرفهای خوب خوب و آیه و حدیث این حرفها قشنگ است. ما وقتی در این جلسات مینشینیم و این حرفها را گوش میکنیم به عالم ملکوت میرویم به به عدالت! حقوق بشر! منطق! اخلاق! چه آیات و روایاتی بعد از خواب بیدار میشویم میرویم توی کوچه و خیابان سر زندگیهایمان. اساساً یک عالم دیگری، شهرداری، کلانتری، دیگر آدم نمیدانم چه بگوید. یکی از اینها گفت آقا خیلی قشنگ سخنرانی میکنید حرفهای خوب خوب میزنید آدم مست میشود وقتی این حرفها را گوش میکند. عجب! پیامبر و اهل بیت چه چیزها گفتهاند بعد میآییم دادگاه و دادگستری و بوروکراسی اداریتان مواجه میشویم با چیزهایی که گاهی میبینیم مواجه میشویم آنها را چه کار کنیم؟ الآن زن و بچه مردم را بیرون نگه داشتند و داخل یک عالَمه صندلی و سالن برای همین وقت است درها را باز نمیکنند. آقای چیز گفت چرا درها را باز نمیکنید مردم توی خیابان ایستادند گفت به ما هم گفتند درها را باز نکنید چون هنوز رئیسها خودشان نیامدند اینها هم نباید بیایند. این صندلیهای انتظار را برای همین وقتها گذاشتند. از همین چیزهای جزئی تا چیزهای کلیتر را دارند در کشورهای دیگر رعایت میکنند که ما اینها را در روایات و آیات میخوانیم ولی عمل به اینها را در آنجاها میبینیم! اینها را چه کار کنیم. خب ما بعضی روایات را میبینیم و قرآن کریم را میبینیم که راجع به دادگاه و قضا و قضاوت چه میگوید؟ بعد گاهی – نمیخواهم کلیگویی کنم منفیبافی کنم و سیاهنمایی کنم – ولی خودمان هم گاهی این چیزها را دیدیم 5هزارتا کتاب بنویس و سه هزار تا کنفرانس بده همه اینها باد هواست وقتی که مردم میآیند به دادگستری و ادارات و چیزهایی میبیند که خلاف آن را شنیده است. طرف نباید به من بگوید که آقا من در فلان کشور دیدم که ادارات حکومتیاش یا در دادگستریاش حقوق من رعایت میشود حرمت من رعایت میشود حرفهای من شنیده میشود قابل پیشبینی است نظم و حساب و کتاب دارد! حرفهای قشنگش را از شماها میشنویم عمل قشنگش را آنجاها ببینیم. اینها از آن چیزهایی است که آدم نمیداند چه کار کند؟ حالا بخشی از اینها سهلانگاری است آقا وقت مردم مهم نیست، حرمت آنها مهم نیست، حقوقشان مهم نیست، ما شغلمان این است! سر وقت میآییم کارت میزنیم سر وقت هم کارت میزنیم میرویم شغل ما با بقال و خربزهفروش و مهندس ندارد این هم یک شغلی است. آن دفعه عرض کردم این بزرگترین انحراف است هرکس به دادگاه به عنوان محل کسب و پرستیژ و منزلت و حقوق و اضافه حقوق نگاه کند بداند وارد یک مسیر بسیار اشتباه و خطرناک شده است. این شغل نیست هرکس به چشم شغل به اینجا نگاه کند هم به خودش و هم به مردم خیانت کرده است حتی اگر آدم سالم و پاکی باشد چون کمکم آدم ناپاک میشود. ناپاک هم نشود کمکم توجیهگر میشود. میگوید آقا فلانجا هم اینطوری است آنجا هم اینطوری است حالا ما؟ سری که درد نمیکند باید دستمال ببندیم! مسئله برایش عادی میشود بازی با حقوق مردم، تسامح در حق مردم. آن وقت آن دفعه عرض کردیم که حضرت(ع) ابوالاسود را که صبح قاضی میکند عصر او را عزل میکند و میآید میپرسد که اسودالاسود شیعه طرفدار علی(ع) را آبرویش را علی(ع) میبرد، میآید میگوید برای چه؟ میگوید «اخنت أن جنیتُ» خیانت کردم و جنایت کردم من را عزل کردید؟ صبح من را قاضی میکنید عصر من را عزل میکنید؟ حضرت(ع) فرمودند «ما خُنتَ ولا جَنَیتَ» نه خیانت کردی نه جنایت. صدایت از صدای شاکی و متهم بلندتر بود دادگاه محل ارعاب و توهین نیست تو حق قضاوت نداری! خب من و شما به آن ملاکهای اهل بیت(ع) نگاه کنیم چند نفر از ماها حق قضاوت داریم؟ آن وقت غیر از این مسائل، چیزهایی پیش میآید که جاهای دیگر دنیا باشد در دادگاه اسلامی نباید اینها باشد. یکی از دوستان که خودش هم حقوق میخواند – الآن روایت آن را عرض میکنم – قاضی سر یک مسئلهای تصمیم خود را گرفته بعد هم میفهمد که اشتباه کرده است لج میکند که اتفاقاً در روایات داریم که فرمودند «لایتمادی فی الزلة» وقتی فهمید که پایش لغزیده و قضاوت کرده آن کسی حق قضاوت شرعاً دارد که فوری برگردد و بگوید اشتباه کردم حتی اگر خیال میکند آبرویش میرود اتفاقاً آبرویش تقویت میشود و عدالتش اثبات میشود. «إیّاکَ و اللَّجاجَةَ؛ فإنّ أوَّلَها جَهلٌ و آخِرَها نَدامَةٌ » لجبازی در دادگاه با حقوق مردم که ما این را گفتیم پایش میایستم! من باید دماغ تو را به خاک بمالم! انگار که مسئله شخصی با کسی دارد. فرمودند لجاجت و لجبازی بخصوص در دادگاه، شروع آن حماقت است و پایان آن ندامت است و کل آن خیانت است. این که یک جاهایی در بدنه اصلی بورورکراسی قضایی از قاضی یا وکیل آن، دادستان، منشی و دادگاه، دبیرخانه، اینهایی که گاهی در راهروها ممکن است اتفاقات مهمتری بیفتد تا خود دادگاه، موقع تشکیل پرونده که چطوری پرونده را تنظیم کنی این را به کدام بند وصل کنی، شماها این را بهتر از ما بلد هستید و تا چند سال دیگر متخصص میشوید که اگر قاضی عادل نباشد دین نداشته باشد کاملاً میتواند دادستان یا قاضی با قانون و با بندهای قانون بازی کند میفهمد اگر این اتهام را ذیل آن عنوان و آن ماده ببرد چه میشود؟ 6 ماه میشود 2 سال، محکومیت 200 هزار تعلیقی جزای نقدی تعلیقی آنجا برود میشود 300 میلیون. اسم و عنوان جرم را عوض کنی پرونده کیفری را بکنی چی، از این دادگاه به آن دادگاه و از این شعبه به آن شعبه منتقل شود یک مرتبه سرنوشت یک فردی خانواده، جان و مال و آبرویش کلاً بالا و پایین میرود. خدای نکرده این وسط یک کسانی روی لجبازی، روی مطامع شخصی، روی طمع، روی سهلانگاری با جان و مال و آبروی کسانی و خانوادهای، شخصی سهلانگاری کند من نمیگویم خیانت کند، بگوید حالا برو چه فرقی دارد! من هر دو- سهتا اختیارش را دارم در روایات ما میفرماید اینها خائن و جهنمی هستند خیانت قطعی به خداو خلق است. گاهی باندهایی تشکیل میشود حالا بعضیها باندهای غیر قانونی و مافیایی است اینها چیزهایی است که حالا شماها هرچه کمکم جلوتر بروید بیشتر میبینید زمان حضرت امیر(ع) بوده، زمان پیامبر(ص) هم بوده الآن چرا نباشد؟ الآن که خیلی راحتتر و پیچیدهتر هستید فرق حکومت اسلامی با غیر اسلامی این نیست که این خطاها و گناهان در یک جا هست در یک جا نیست نه؛ در هر دوجا هست منتهی بستگی به این دارد که آنجاها چطوری مواجه میشوند و این حکومت و این دادگستری آن چطوری مواجه میشود؟ یکی از دوستان مطلع آمده بود میگفت روایات قوه قضائیه و دادگاه و عدالت میخوانید، تیمهای حقوقدانی هستند که اصلاً رسماً آگهی میدهند و تبلیغات میکنند که در آن کسی قاضی هست یا قبلاً بوده، وکیل چندتا دارند، حقوقدان و دانشجو دارند و آدمهایی که بدوند و دنبال کارهای بوروکراسی وقت بگذارند یک تیم است میآیند پروژه برمیدارند! میگویند شما فلان شخص یا فلان شرکت میخواهی اینطوری بشود ما اینقدر از تو میگیریم و این کار را پیش میبریم چون به تمام چم و خمهای قانون وارد هستیم بعضیهایشان قبلاً خودشان یا قاضی بوده یا وکیل بوده یا هست، خلاف هم نمیکنیم طبق همین قانون سوراخها و شکافهای قانون آنقدر زیاد است که کافی است ما این کار را بکنیم عنوان آن عوض شود و از این شعبه برود آن شعبه، یک مرتبه فرق ماجرا چندصد میلیون تومان است یا فرق آن دو ماه حبس یا زندان تعلیقی است. با بهترین قانون حتی با قانون خدا هم میشود بازی کرد. اینها جزو تیمهایی هستند که رسماً پول میگیرند. از بس این طلاقها زیاد شده بحث طلاق توافقی مطرح بود یکی از دوستان زنگ زده بود میگفت رسماً آگهی توی روزنامهها دادند تلفن داده زنگ میزند به او میگوید که – من نمیخواهم بگویم آنها مجرم هستند میخواهم بگویم این بستر چه بستری است- میگوید که اگر یک و نیم میلیون تومن بدهی طلاق را برایت میگیرم. عین اینهایی که میگویم گفته است، اگر سه میلیون بدهی اینطوری، اگر توافق باشد این کار را میکنیم اگر اختلافی باشد فلان. اگر میخواهید طرف را توی هچل بیندازی اینقدر میگیریم همهاش هم ماده قانونی و ارتباطات، این شعبه با منشی آن شعبه با قاضی آن! نمیگوییم رشوه و فساد، میگوید کار ما این است. اینها رسمیاش است. پروژه برمیدارد یک پرونده را یک مرتبه یک شرکت متقلّب را تبدیل به یک قهرمان تولید سال میکند! قهرمان ملی در اقتصاد! یک جایی هم که واقعاً کار میکردند شرکت بوده یک عالمه داشتند اشتغال ایجاد میکردند با همین قوانین و با همین سوء استفادهها و با بعضی از کینهها و دشمنیها و حسادتها زدند لت و پارش کردند یک مرتبه به کسی که عالمه داشته کار تولید میکرده اشتغال کرده نابودش کردند بعد به او میگویند که شماها از اساس دروغ بود. خب ما هر دو موردش را هم دیدیم هم شنیدیم. میخواهم به شما عرض کنم که وارد یک مسیری میشوید که بسیار پیچیده است مثل لب پرتگاه است از پل صراط رد میشوید. در عین حال یکی از دوستان در جلسه قبل، بعد از جلسه آمدند گفتند این روایت را که خواندید آدم این قدر میترسد پس ما اصلاً چه مرضی داریم بیاییم قاضی بشویم چیزی که اینقدر خطرناک است در روایت میگویند از 4 دسته قاضی 3 دسته آنها جهنمیاند یعنی سه چهارم شماها جهنمی هستید – شوخی کردم – ولی در روایت میفرماید حتی اگر کسی حکم درست بدهد ولی بدون حجّت، اشتباهی حکم درست بدهد او هم جهنمی است. اشتباهی بدون بررسی، حکمی بدهند ولی حکم درست از آب دربیاید آن هم جهنمی است! چه برسد به آنهایی که عمداً حکم غلط بدهند یا بدون صلاحیت وارد یک کاری بشوند. خب این روایت هست اما ایشان گفت اگر اینطوری باشد خب چرا باید بیاییم ما قاضی بشویم؟ گفتم اگر دنبال شغل هستی حتماً این حرف تو درست است واقعاً اگر عقل تو درست کار میکند و دین هم داری نباید قاضی بشوی اگر دنبال شغل هستی. اما اگر دنبال رسالت هستی، این روایات را ببین، ولی از آن طرف هم آن روایات را ببین که کسانی که صالح و فاضل و پاک باشند و علماً و عملاً و وارد این عرصه بشوند یک احقاق حق بکنند به 70 سال عبادت میچربد. یک دادگاه یک حق را به حقدار برسانی انگار 70 سال نماز شب خواندی و روزهایش را روزه گرفتی. این را هم در روایات ببین که یک روز اجرای عدالت مثل چهل روز یا چهل سال بارانی که بر طبیعت میبارد به جامعه بشری حیات و نشاط میبخشد. این را هم ببین که فرمود «من أحیا نفساً فکأنّما احیا الناس جمیعا» حق یک نفر را بگیری و احیائش کنی و از نابودی و از افسردگی نجاتش بدهی انگار کل این بشریت 7 میلیارد را نجات دادی. ما چقدر روایت داریم «حوائج الناس»، «حقوق الناس» این را هم ببین که اگر تو قاضیای باشی و دادگاهی را تشکیل بدهی که در آنجا یک مظلوم را به حق خود برسانی و یک ظالم را از ظلمش عقب بزنی و رد مظالم کنی چقدر پاداش داری. دو دسته را باید دید. آن دفعه عرض کردم که طبق این روایات آدم باید استنباط کند که شماها کسانی که قاضی میشوند و با حقوق مردم کار دارند جاهای متوسط بهشت و جنم راهتان نمیدهند یا بهترین جاهای بهشت هستید یا بدترین جاهای جهنم هستید آن وسطها جا ندارید! راجع به علما و روحانیت هم ما این روایت را داریم. عالِم دین، قاضی، اینهایی که با حقوق مردم با روح مردم با ایمان مردم سروکار دارند روایت ما میگوید با اینها مثل مردم معمولی برخورد نمیشود یا به وظایفشان در حد توان عمل میکنند میروند کنار انبیاء و اولیاء و شهدا، یا خلاف وظیفه عمل میکنند برایشان مهم نیست اهل دنیا میشوند یا اهل مسامحه میشوند جایشان بدترین درکات جهنم است. من یادم هست که امام(ره) این روایت رسولالله(ص) را شاید در سخنرانیهای عمومیشان گفت و یکی دو بار هم در جمع روحانیون و طلبهها گفت این روایت که پیامبر(ص) فرمودند در قیامت وقتی عالِم فاسد را روحانی فاسد را به جهنم میآورند جهنمیها شکایت میکنند به خدا که این عذاب جهنم ما را بس نبود که باز عذاب این را هم باید ببینیم این قدر عذاب آن سخت است. این را از اینجا ببر که ما اقلاً عذاب این را نبینیم. من یادم هست امام(ره) این روایت را سه – چهار بار در سخنرانی عمومیشان گفتند. این نوع برخورد راجع به عالم دین، راجع به روحانی، راجع به قاضی، راجع به حاکم و مسئولین حکومت اسلامی ما اینطور روایات را داریم یکی مسئولین حکومتی، یکی علمای دین، و قاضی. شاید از همه دقیقتر با اینها مواجه شدند اینها اگر به وظایفشان عمل کنند کنار انبیاء هستند و حق شفاعت دارند. حتی من دیدم روایتی را که اگر به وظیفهشان عمل کنند مقامشان از شهدا بالاتر است یعنی بعد از انبیاء و قبل از شهداست به وظیفه عمل نکنند همین روایت پیامبر(ص) است که فرمودند جهنمیها میگویند از بوی گند عفونت اینها و از دیدن صحنه عذاب اینها خودش عذاب بدتر از عذاب ماست یک جای دیگری اینها را ببرند یا ما را یک جای دیگری ببرند ما نمیتوانیم عذاب اینها را ببینیم از بس این عذاب دردناک است و در روایت دارد بوی عفونت اینها جهنمیها را آزار میدهد حالا چیست؟ حالا بعداً خودمان میرویم میبینیم حالا فعلاً باید تصور آن را بکنیم!
دهتا اصل حاکم بر دادگستری اسلامی و دستگاه قضا و دادگاه را طبق روایت عرض میکنم. اولیاش همین بود که لابلای بحثها عرض کردم مسئله لجبازی دادگاه یا قاضی سر یک مسئله است یعنی یک حکمی داده پای آن ایستاده، بعد مسئله برایش حیثیتی شده، آبرویی شده، بعد فهمیده که اشتباه است و نگوید اشتباه کردم، من باید این پرونده را اصلاح کنم اشتباه کردم این مسیر را برگردد لجبازی کند «الحق اذا عرفه» وقتی حق را شناخت باز هم حرف قبلیاش را بگوید این هم یکی از جاهایی است که قاضی جهنمی میشود. آن قاضی عادل، آن کسی است که به محض این که فهمید اشتباه کرده در حکم یا در تشخیص، فوری اعلام کند که من اشتباه کردم و برگردد آن را اصلاح کند. این یک اصل.
اصل دوم؛ اجازه ندهیم که "ضَجر" و "تبرّم" بر فضای دادگاه حاکم شود. تبرّم و ضجر، چیزهایی است که فضای دادگاه را خسته و افسرده میکند و فضای استرس بر دادگاه حاکم کند. قاضیای که بیصبر و بیحوصله است زودرنج است زود واکنش نشان میدهد زود عصبانی میشود و زود میخندد این حق قضاوت ندارد یعنی کسانی که به لحاظ روانی و روانشناختی اینطوری هستند که زود عصبانی میشود و زود خوشحال میشوند و زود تصمیم میگیرند و زود میرنجند اینها در روایات ما هست که اهل بیت(ع) فرمودند اینها باید خودشان را اگر میتوانند اصلاح کنند تهذیب و تربیت کنند و اگر نه، قضاوت را نپذیرند. حضرت امیر(ع) فرمودند کسانی را به قضاوت بگمارید که «أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ» باشند. کسانی باشند که حوصله داشته باشند عصبی نشوند حتی اگر خانواده شاکی و متهم یا یکی از خود آنها عصبانی شده، توهین کرده، تهدید کرده، میشود گاهی یک کسی قاضی را تهدید کند یا توهین کند فرمودند قاضی مسلمان کسی است که زود از پا درنیاید، خسته نشود و رجوع میکنند دعوا میکنند و جلوی او بحث میکنند مسائل مختلفی پیش میآید احساسات او بر عقلش غلبه نکند. خودش را مهار کند و صحنة دادگاه را مدیریت کند. اعتدال و آرامش خودش را حفظ کند و الا حقوق یکی از دو طرف را ضایع میکند. خب وقتی میفرماید اگر کسی با یک کسی در خیابان مثلاً داری میروید یک ماشینی متلکی گفت یا بوقی زد یا در معاملهای در بازار یک کسی به ما حرف بدی زده زوری گفته، بعداً گذار پوست به دباغخانه افتاده به طرف گفتند برو شعبه فلان، میآید در فلان شعبه میگوید این که همان است که من اذیتش کردم! خب میفرمایند که اگر به محض این که با کسی سابقهای هست یا سابقه آشنایی و رفایت است یا سابقه دشمنی است 95 درصد قضات نباید بپذیرند و باید بگویند این پرونده را به جای دیگری بدهید چون در آن لحظه خاصی که تصمیم میگیری و انتخاب میکنی در ناخودآگاه تو تأثیر میگذارد مثلاً سهتا راه پیش توست و قانوناً سهتا تصمیم میتوانی بگیری بسته به این که با این رفیقی و عُلقه داری یا با او سابقه کینه قبلی و خصومت داری ولو کم، در انتخاب این سهتا گزینه دخالت میکند مگر آن چند درصد و دو – سه درصد کسانی باشند که یقین داشته باشند که حتی اگر طرف دشمن شخصیاش هم هست به نفع او حاضر هست حکم کند و فراموش میکند و کلاً این دوتا را از هم جدا میکند. ولی چند نفر این طوریاند؟ به نظر من فقط چند نفر از اولیاءالله اینطوری هستند حالا شما خودتان را الآن تصور کنید با یک کسی که خیلی با هم رفیق هستید و به هم علاقه دارید با یک کسی که خیلی با او مشکل دارید. تصور کنید حالا او دنبال همیشه انتقام از او بودید که این به من ضربه زده یک وقتی من حالش را بگیرم حالا او آمده میتوانی حالش را بگیری؟ چند نفرند که حالش را نگیرند؟ البته قبل از عمل این حرفها آسان است ولی وقتی که مشکل پیش بیاید یعنی یک کسی آمده یک کسی د رخیابان فحش داده و زده شیشه خانهات را شکسته فلان جا به تو دروغ گفته توهین کرده همه این کارها را کرده شما هم مظلوم هستی سر یک پرونده دیگری دو سال دیگر در دادگاه تو آمده، یعنی اول دو- سهتا فحش و کتک بخوریم آنجا ببینیم چه میکنیم.
یکی هم «تبرّم» قاضی باید احساس داشته باشد اما نباید احساساتی باشد احساس داشته باشد یعنی ادب داشته باشد حتی ما در روایات داریم، آن دفعه عرض کردم در دادگاه اسلامی قاضی معلم اخلاق هم هست باید واعظ هم باشد یعنی باید طرف را، یعنی هر دو را موعظه کند یعنی کار فرهنگی کند دادگاه ما باید فرهنگسازی هم کند، موعظه میکند، صحبت میکند و گاهی کار مشاور را انجام میدهد انگار که در دادگاه مشاور خانواده است هم واعظ است معلم اخلاق است هم حقوقدان است و هم به یک معنا روانشناس است لذا میبینید که رفیقها هم با هم سلام علیک میکنند فحش هم میدهد ولی هیچ کدام ناراحت هم نمیشوند، این عرف افراد را شناختن، یک طرز حرف زدن یک جا یک معنا دارد و یک جا یک معنی دیگری دارد یک کاری یک جا یک جوری است و در جای دیگر جور دیگری است. آداب خانوادهها در ازدواج، در طلاق، در میهمانی، روستاهای خراسان با روستاهای خوزستان، با روستاهای ایلام، با روستاهای بلوچستان اصلاً یکی نیست حالا در شهرهای بزرگ مردم شبیهتر به هم میشوند چون همه ارتباطات و تقریباً تحت یک فرهنگ واحدی هستند اما اینطوری شناخت واقعیتهاست.
پس یکی لجبازی نکردن و یکی این که فضای دادگاه فضای صبر و حوصله و متانت و آرامش باشد. در روایات ما میگویند قاضی هم باید مهربان و اخلاقی باشد و هم در عین حال قاطع. ما گاهی اوقات قاطع را با متکبّر اشتباه میگیریم فکر میکنیم قاطع یعنی کسی که ادا و اصول درمیآورد و تحقیر میکند. آخه بعضیها میخواهند آتوریته قاضی را حفظ کنند به طرف توهین میکنند خیال میکنند حضار باید از قاضی بترسند. میگویم طرف صدایش را بلند کرده حضرت امیر(ع) او را عزل کرده و فرمود تو باید صدایت از آن دوتا پایینتر باشد مؤدب، متواضع، مهربان، چرا داد میزنی؟ خب ما میشنویم قاضیای که در دادگاه نه این که داد میزند بلکه توهین میکند برای اینکه بتواند دادگاه را کنترل کند. اینها خلاف روایات ماست. بیحوصله بودن قاضی، بیصبر بودن او، زودرنجی آن، زود واکنش نشان دادن در طرف افراد، طرف داد میزند ولی قاضی نباید عصبانی شود، در روایات ما میفرماید کسی که نمیتواند خودش را کنترل کند و مثل بنده زود عصبانی میشود شرعاً حق قضاوت ندارد مگر این که خودش را اصلاح کند. قاضی نباید متکبّر و روترش باشد، اصلاً طرفهای دعوا که میآیند به قیافه قاضی که نگاه میکنند نصف انگیزه و امیدشان را از دست بدهند. بگویند گیر عجب کسی افتادیم، نگاهش را نگاه، اخمهایش را نگاه اصلاً نمیشود با او حرف زد! باید حوصله شنیدن داشته باشد. ببینید در روایت میفرماید سخن شاهد را نباید قطع کنید نباید به شاهد تلقین کنید، حق ندارید توی دهن شاهد حرف بگذارید. «نهَنبی أن تلقین شهود» پیامبر(ص) فرمودند که در دادگاه اسلامی ممنوع است به شاهد او یک چیزی دارد میگوید نمیگذاری او حرفش را بزند خودت زود یک چیز دیگری را به او نسبت بدهید یا بگویی آهان منظورت این است! این حرام است تو حق نداری به شاهد بگویی منظور تو این است. او باید حرف بزند تو باید تمام تلاشت این باشد که حرف او را بزنی نه این که زود پروندهات را کامل کنی.
یکی مسئله طمع قاضی است. آن دفعه هم عرض کردم طمع به مال، طمع به آبرو، ریاست و شهرت، طمع به ناموس مردم، خب این اتفاقها افتاده است در همه جای جهان میافتد. یک خانمی آمده میخواهد از شوهرش جدا شود این دیده یک خانم جوان زیبایی، بحث طلاق هم مطرح است خب وظیفه شرعیاش این است که تا جایی که میتواند کمک کند که طلاق اتفاق نیفتد و به او کمک کند که اینها زودتر جدا شوند و به آن خانم هم بگوید ما هم در خدمتیم، بالاخره شما یک همسری هم لازم دارید. خب این چشم طمع به ناموس مردم است به مال مردم است. بعد میدانید حضرت امیر(ع) فرمودند که طرف آمد عسل هدیه آورد حضرت زود هدیه را نگرفتند، چون بعضیها زودی میگویند هدیه است دست شما درد نکند. ما در روایت داریم که قاضی به هیچ وجه نباید از کسی هدیه بگیرد چون این هدیهها هدیه نیست چون تو اگر قاضی نبودی این آقا برای شما هدیه نمیآورد این هدیه نیست، طرف هدیه آورد حضرت امیر(ع) فرمودند این چیست؟ رشوه است؟ او گفت این فرمایشات چیست آقا میفرمایید این هدیه است که از شهرمان برایت آوردم عسل خوب است. حضرت(ع) فرمودند خدا مرگت بدهد! در نهجالبلاغه هست بروید ببینید با من هم بله؟ بعد حضرت فرمودند که انگار با قی مار سرِ آن را بسته بود انگار که مار استفراغ کرده بود سر آن را بسته بود. پس یکی هم مسئله طمع است که پاها را میلرزد. گاهی یک پرونده زیر دست شما میآید که با یک امضای شما چند صدمیلیون پول و چند میلیارد پول جابجا میشود کافی است که آدم در آن لحظه بگوید مشکلات زندگیام، پسرم، بچهام، دخترم، اجاره خانهام، من حکم بدهم نانش را این بخورد؟ پس ما چی؟ قانونی هم اشکالی ندارد حق به حق دار نیست این خودش دلش میخواهد! یعنی یک کاری میکنم که خودش دلش بخواهد یک چیزی به ما بدهد چه اشکالی دارد این هدیه است! اینقدر از این راهها هست حالا کمکم بزرگ میشوید به سن ما میرسید همه این کارها را یاد میگیرید. یاد گرفتن را همه یاد میگیرند منتهی عمل کردن و نکردن آن خیلی مهم است. در حرف آسان است ولی در مرحله عمل مشکلات زیادی پیش میآید.
یکی هم فرمودند که قاضی نباید در دادگاه شوخ و سبک داشته باشد که کمکم هیبت نداشته باشد، طرف میآید روی شانهات مینشیند میگوید خب بالاخره اقای قاضی حکم چه شد؟ فرمودند ابدا نباید اجازه بدهید که نوع شوخیها و خندههای بیمعنی و بیجا و بیش از حد، اینها باعث بشود که طرف احساس کند که اصلاً قاضی کسی نیست هیبت قاضی باید حفظ شود اما هیبت، غیر از تکبّر و توهین و تحقیر است. در روایت ما این را فرمودند. از آن طرف فرمودند که قاضی نباید ترشرو و بداخلاق باشد . قاضی باید آرام باشد، لبخند به لب داشته باشد، مهربان باشد، دو طرف احساس کنند این پدرشان است این یک پدر مهربانی است که آمدیم پیش این مشکل ما را حل کند و حق را به حقدار برساند. احساس امنیت کند، عبوس نباشد، پس از دو طرف افراط و تفریط نباشد، نه عبوس و نه لوس. تعادل و مهربانی. و عدالت در این حد که شما خودتان در روایات دیدید آمده منتهی باید فکر کنیم ببینیم معنی اینها چیست. حضرت امیر(ع) از قول پیامبر(ص) فرمودند: «أنّه نهی عن ینهی بالقاضی احداً الخصمین بالکثره النظر» فرمودند در دادگاه نشستی به دو طرف دعوا به یک نظر اندازه باید نگاه کنی، مساوی. به یکی دوبار نگاه نکن به یکی یک بار. دقت کنید اینها را راجع به معصوم نگفتند خودشان اینها را رعایت میکردند. در روایت داریم که حضرت رضا(ع) فرمودند که «کانَ رَسُولُ اللّه(ص) یَقْسِمُ لَحَظاتِهِ بَیْنَ أَصْحابِهِ، فَیَنْظُرُ إِلی ذا وَ یَنْظُرُ إِلی ذا بِالسَّوِیَّةِ» پیامبر با اصحاب که در مسجد مینشستند بودند محال بود که به یکی خیره شوند و به یکی گذرا نگاه کنند. حساب شده بود نوع نگاه و زمان نگاه، همه را به یک اندازه و به یک شکل مساوی نگاهها تقسیم میشد ببینید پیامبر چطور دقیق بودند که فردا یکی از اینها نگوید که مثل این که امروز پیامبر خیلی امروز از من خوشش نمیآید دیدی با فلانی چطوری خوش و بش کرد من را اصلاً ندید، هیچ کس اینها را نگفت حتی ما عکس اینها را داریم در روایت داریم هرکس از محضر رسولالله بیرون میآمد میگفت به نظرم پیامبر من را از همه بیشتر دوست دارد. حضرت رضا(ع) فرمودند که جد ما رسول خدا، حتی نگاههایش را در جلسات معمولی تقسیم عادلانه میکرد. پیامبر(ص) فرمودند قاضی در دادگاه نگاههایش را باید عادلانه تقسیم کند. حرف یکی را کامل گوش نکند حرف آن یکی را قطع کند. عدالت در استماع، عدالت در نظر، عدالت در نوع مواجهه، در پرونده نظرات یک طرف را بیشتر و دقیقتر خوانده و نظرات یکی را نخوانده. پیامبر میگوید نکند در دادگاه بگویید که خب تو را که میدانم چه گفتی؟ حرف تو چیست؟ بعد طرف بگوید اینطوریه که حرفها او را میدانی چیه حرفهای من را نمیدانی چیه؟! یا باید حرفهای هیچ کدام را ندانی چیه یا باید حرفهای هر دوی ما را بدانی چیه؟ چطوری که نسبت به ایشان حضور ذهن داری و نسبت به من حضور ذهن نداری؟ پیامبر(ص) فرمودند که مبادا نسبت به یک طرف حضور ذهن بیشتری داشته باشید به یکی بیشتر نگاه کنید و به یکی کمتر! «و نَهی أن تلقین شهود» فرمودند حرام است که شاهد در دادگاه آمده مدام به شاهد یک چیزی را تلقین کنی و حرف توی دهانش بگذاری، او یک چیزی میگوید و تو بگویی منظورت این است، او یک چیز دیگری دارد میگوید تو بگویی آهان پس این هم هست، لوازم آن را بگویی. او دارد حرف میزند به منشی دادگاه بگویی این را یادداشت کن! این را بنویس! اینها همه حرام است. حضرت رضا(ع) فرمودند که بر قاضی واجب است که در دادگاه اسلامی که همه چیز مساوی باشد تا نگاه به آنها «علم أنه یجب علیک أن تساوی بین الخصمین حتی النظر إلیهما، حتی لا یکون نظرک إلی أحدهما أکثر من نظرک إلی الثانی» حالا این همه زیارت امام رضا(ع) میروند این روایات را از امام رضا(ع) نه کسی میداند و نه کاری داریم. این یکی از مشکلات ماست. روز تولید حضرت رضا(ع) گل میآورند نُقل پخش میکنند، سور میدهند همه این کارها را میکنند خوب هم هست، عزاداریها جمعیت سیاه میپوشند میآیند، ولی میگویی از حضرت رضا(ع) چهارتا جمله بگو. سبک زندگی که حضرت رضا(ع) میگویند. یا پیامبر اکرم(ص) راجع به دادگاه چه گفتند؟ راجع به بازار اسلامی چه گفتند؟ اینها را کسی کاری ندارد. میگوید بازار اسلامی هیئت عاشورا راه بینداز، این بازار اسلامی است! این بازار اسلامی به روایات پیامبر و اهل بیت و قرآن چه کار دارد؟ مگر حضرت رضا(ع) نفرمودند که در بازار اسلامی نباید قسم خورد، نباید دروغ گفت، چانه نباید زد. الآن همین 2 ثانیه را فردا میگذارند توی اینترنت میگویند آی فلانی گفته عزاداری نکنید سینه نزنید.
مسئله سلامت مالی در دادگاه؛ خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ» آیه نازل شد در مورد مسئله رشوه در دادگاه، رشوه به قاضی. در قرآن شریف، خدا داد زده است. خدای متعال در خیلی جاها، لحن مثل یک موج آرام، بالا و پایین میرود و یک جاهایی طوفانی میشود. مثلاً خدای متعال در قرآن دو جا میگوید اینها با من محارب هستند یکی کسانی که مزاحم امنیت اجتماعی میشوند فرمود محارب هستند دستش را قطع کن، پایش را قطع کن، او را به دار بکش، کمِ کم او را تبعید کن. چرا؟ امنیت مردم، آرامش مردم، حقوق انسان. جای دومی که خداوند اعلام جنگ میکند و طوفانی برخورد میکند سر ربا است. میفرماید به این فرهنگ رباخواری بگویید شما به خدا و رسول اعلام جنگ دادید. یعنی خداوند پرچم جنگ بالا برده و دو جا اعلام جنگ کرده است و گفته با قدرت درگیر شوید 1) آنهایی که امنیت اقتصادی، حقوق اقتصادی، جامعه را را با ربا به خطر میانداختند. ربا یعنی بدون کار، پول، پول مفت و سود مفت بیاورد یعنی از گرفتاری محتاج سوء استفاده کن، سوارش شو و آن را استثمار کن. یکی آنهایی که حقوق و امنیت و اقتصادی مردم را به خطر میاندازند و 2) آنهایی که امنیت اجتماعی مردم را به خطر میاندازند. خدای متعال این دو جا، لحن خداوند در قرآن طوفانی است و اعلان جنگ است فرمود اینها دوتا محارب هستند. یکی از جاهایی که لحن قرآن طوفانی میشود مسئله رشوه در دادگاه است که خداوند میفرماید حقوق مردم حریم من است، حریم خداست.
در روایت داریم که ابنابیالحدید شارح اهل سنت نهجالبلاغه، بعضی غیر شیعهها هستند که از همه ما شیعهها گاهی ارادتشان به علیبنابیطالب(ع) آدم میبیند بیشتر است یکی جرجرداق مسیحی بود که فانی در امیرالمؤمنین(ع) بود. یکی به او گفته بود شما مسیحی هستید چطور حضرت علی(ع) را این قدر دوست دارید گفته بود نه من علوی هستم. مسیحی باش، یهودی باش، مسلمان باش، علی را که بشناسیم همه تسلیم هستیم. ابنابیالحدید عالِم اهل سنت است بروید ببینید ارادت ایشان به امیرالمؤمنین(ع) چقدر است؟ معرفت ایشان به امیرالمؤمنین(ع) چقدر است هنوز شرح نهجالبلاغه شیعی به اندازه شرح نهجالبلاغه سنی ابنابیالحدید لااقل در زبان فارسی نداریم در ایران که مرکز شیعه فارسی جهان است. روایتی نقل میکند و میگوید این تعبیری که حضرت امیر(ع) فرمودند « فَإِنَّ هذا الدِّیْنَ قَدْ کَانَ أَسِیْراً» قبل از این که من به خلافت برسم این دین اسیر شده بود، اشاره به دوران قبل از حضرت امیر(ع) بود که بخصوص در دوران خلیفه سوم، حالا در زمان خلیفه اول و دوم، عدالت، سادهزیستی رعایت میشد در زمان خلیفه سوم شش سال اول بهتر بود، خود بزرگان اهل سنت – اینهایی که میگویم نظرات بزرگان اهل سنت است – که اغلب اینها بین خلیفه اول و دوم تفکیک میکنند میگویند روش حکومتی خلیفه سوم غیر از اول و دوم بود و بخصوص شش سالهای آخر خلیفه سوم بزرگان اهل سنت، باز تفکیک از سالهای اول میکنند. ابنابیالحدید هم همین نظر را دارد. خیلی از بزرگان اهل سنت هم همین نظر را دارند شما از تاریخ طبری تا ابنکثیر را بروید بخوانید کاملاً این تفکیک در آنها وجود دارد. حضرت امیر(ع) که بعد از ایشان آمدند میفرمایند این سالهای آخر «فَإِنَّ هذا الدِّیْنَ قَدْ کَانَ أَسِیْراً فِی أَیْدِی الْأَشْرَارِ یُعْمَلُ فِیْهِ بِالْهَوی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیَا» دین دیگر اسیر شده بود. ابنابیالحدید میگوید اشاره حضرت امیر(ع) به این بود که در دادگاهها رشوه داشت رایج میشد.
و یکی هم ارتباطات؛ کینههای شخصی با افراد یا آشناییها و تمایلات شخصی، ابنابیالحدید میگوید دین در یک جاهایی تحتالشعاع قرار گرفته بود و داشت میگرفت و انگیزه دینی کمکم در قاضیها دیده نمیشد انگیزههای جاه و مال و آبرو و شغل برایشان مطرح بود چکار کنم که به من ارتقاء بدهند چنان که گاهی از این موارد همه جا میبینید در دنیا هست اینجا هم گاهی هست که میگوید چه کار کنم از این مقام شعبه ارتقاء پیدا کنم به آن مقام و شعبه. مسئله او ارتقاء است. مسئلهاش دین خدا و حقالناس و بهشت و جهنم و رضایت خدا و خلق نیست. ابنابیالحدید میگوید دین تحت شعاع دنیا قرار گرفت و انگیزه دینی از قضات رخت بربست طمع و توجه به دنیا به پول و شهرت و ریاست، جای آن نشست و بسیاری به تعمیر دنیا مشغول میشدند و به تطهیر عُقبی کاری نداشتند. کمکم اینها داشتند زیاد میشدند زمان خلیفه اول و دوم اینها کم بودند. اوائل خلافت سوم هم کم بودند. زمانی که حضرت امیر(ع) آمد میگوید اینها این قدر بودند که دیگر جلوی خود علی(ع) میایستادند مسئلهشان شیعه و سنی نبود، البته بهانهها ممکن بود این چیزها باشد ولی مسئله این نبود. مسئله این بود که چه کار کنیم که بهتر برای خودمان باشد.
حالا این بحث فساد هم که مبارزه با فساد، ببینید بعضیها خیال میکنند که فساد اقتصادی یک چیزی است که با دوتا دادگاه برای همیشه تمام میشود! اصلاً چنین چیزی نیست یک مسئله مستمری است از اول هابیل و قابیل این دعوا شروع شده و تا قیام قیامت هم هست مسئله ظلم و مسئله فساد. این که توقع داشته باشیم این همه سال میگذرد، این همه از گذشته میگذرد هنوز پرونده فساد بین مسلمانها هست، 1400 سال گذشته، اصلاً این نیست تا آخر این مسائل هست. حتی امام زمان(عج) هم که تشریف بیاورند کسی فکر نکند که انسانها دیگر نمیتوانند گناه کنند، نمیتوانند ظلم کنند، نمیتوانند فساد کنند، چه کسی گفته؟ انسان از این انسانیت خودش که یک موجود مختار است و بین طاعت و معصیت انتخاب میکند از این حالت که خارج نمیشود. تربیت و عدالت، آن هم از بالا به پایین زیاد میشود نه این که آدمها عوض شوند و مردم دیگر میل به گناه نداشته باشند و هوای نفس از بین برود! خیر؛ این خبرها نیست. آن زمان هم این مسائل خواهد بود، منتهی نوع آن، کمیّت آن، کیفیت آن، نحوه مواجه با آن، اینها مثل حالای دنیا نیست و الا اینها ادامه دارد مبارزه با فساد بخصوص در دستگاه حکومت و در بازار، و بالاخص در دستگاه قضایی یک واجب قطعی است و یک امر دائمی است نه مقطعی. اگر مردم شک کنند که بازار یا فلان وزارتخانه فاسد است و فساد اقتصادی در آن هست، این بد است، اما هنوز مأیوسشان نمیکند اما اگر خدای نکرده در ذهن مردم افتاد که دادگاهها فاسدند! این جمله، این شایعه در ذهنها افتاد که آقا دادگستری فاسد است اینها همه به هم وصلاند، اینها شبکه دارند، اینها مافیا دارند، اینها لجبازی میکنند تا یک کسی را نابود کنند خاکسترش میکنند بخواهند میتوانند با هم رفیق هستند از این شعبه به آن شعبه میدهند باز هم هستند! اگر این حرفها خدا نکرده یک وقتی ثابت بشود یا اینهایی که این حرفها را برای ما میزنند و این کارها را میکنند خودشان پشت پرده فلانجور هستند! آن وقت دیگر فروپاشی سرمایه اجتماعی، امید مردم و اعتماد مردم و فروپاشی مشروعیت یک سیستم است چون گفت هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک! اگر یک وقتی در ذهن مردم این بیاید که دادگاه و قاضیای که باید مواظب سلامت و مسئول باشد در سایر اجزاء حاکمیت و خودش مسئول مبارزه با فساد اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی است خودش معلوم نیست سالم هست یا نیست، این خودش اول مصیبت است. نباید بگذاریم چنین ذهنیتی پیدا شود. البته مبارزهاش هم نسبی است هرچه کفایت و عدالت بیشتر، این مبارزه موفقتر.
یکی هم مسئله تسریع در کار است. ما در روایت دوتا چیز داریم یکی "شتاب" و یکی "شتابزدگی". روایات زیادی علیه شتابزدگی در دادگاه داریم که قاضی و دادگاه حق ندارد سریع سرهمبندی کند و حکم بدهد و جلو برود و آمار بدهد که اینقدر پرونده را رسیدگی کردیم. این یک انحراف است.
از آن طرف، گفتند شتاب واجب است. فرق شتاب و شتابزدگی اگر بخواهیم بیشتر متوجه بشویم به تفاوت بین اضداد این دوتا توجه کنیم ضد شتاب چیست؟ تنبلی. تسامح، رخوت، کسالت، ضد شتابزدگی چیست؟ تأمّل، دقّت، بررسی همه جانبه. یکیاش خوب است و یکیاش بد است. راجع به قاضی و هر مدیر تصمیمگیری بطور عام و قاضی بطور خاص، در روایت داریم اینهایی که شتابزدهاند و تند تند میخواهند یک کاری بکنند هنوز تمام ابعاد یک مسئله را ندیده و نشناخته و زود میخواهند اعلام نظر کنند اینها حق نظارت ندارند. این دادگاه را بایستی جلوی آن را گرفت. شتابزده است. از آن طرف، دادگاه یا قاضیای که الآن مشخص شده حکم چیست ولی بوروکراسی بازی، حال ندارم، حالا دیر نمیشود، و... اینها تأخیر بیندازد. در مباحث بزرگان ما هست که اگر صبح قاضی میتواند حکم کند اما حکم خود را به بعدازظهر بیندازد مسئول همه گناهان و عواقب و مظالم و آثار و خسارتهایی است در اثر این تأخیر حکم در مورد مجری یا متهم یا شاکی اتفاق میافتد. گاهی شما زیر پرونده مینویسید که برود در شعبه یا کجا، برو شش ماه دیگر بیا. برای تو شش ماه است برای او بدبخت 60 سال است، زندگیاش روی هواست، خودت را یک لحظه جای او بگذار. این دو دسته روایت را توجه کنید.
از یک طرف فرمودند: «مَن کَثُرَت نِعَمُ اللّه ِ علَیهِ کَثُرَت حَوائجُ النّاسِ إلَیهِ» اگر میخواهید بفهمید خدا چقدر نعمت به شما داده؟ ببینید چقدر مردم بخاطر گرفتاریهایشان به شما رجوع میکنند؟ هرکس بداند که مردم بیشتری به خاطر مشکلاتشان به او بیشتر رجوع میکنند بداند که بیشتر مورد توجه خداوند است. دیدید وقتی یک کسی مشکلاتش را پیش ما میآورد ناراحت میشویم. من خودم حتی این حرف را زدم میگویم آقا موقع خوشحالی و شادیات که کاری به ما نداری، تا به مشکل میافتی سراغ ما میآیی؟ اتفاقاً بعد دیدم همین را در روایت تقبیح کردند میگویند اینهایی که مردم گرفتارند پیش آنها میروند و آنها میگویند وقتی خوشحالی که با ما کاری نداشتی حالا که در مشکل افتادی آمدی؟ دیدم در روایت میفرماید که این آدمها اصلاً نمیفهمند که آدمی که مشکل دارد و پیش تو آمده این رسول الله است. خیلی تعبیر عجیبی است فرستاده خداست، خدا سفارش او را کرده است.
در «تذکرهالاولیاء» عطار بود که میخواندم – البته یک جاهاییاش هم مبالغه و خالیبندی این کتاب دارد – اما بسیار نکات زیبایی در آن هست. از جمله یک ماجرایی میخواندم که یک سلمانی بود اهل معنا و اهل عرفان. خب سلمانیهای آن موقع هم میدانید که 7-8 تا کار میکردند مُشتومال میدادند، دندان میکشیدند، مو درست میکردند اسمش آرایشگر بوده همه کاره بودند، این هم کاروبارش خوب بوده چون هم ارزان حساب میکرده و هم درست و مسئولانه کار میکرده خیلی مشتری داشته، مقامات، مسئولین، بازاریها و پولدارها همه میآمدند و گاهی پشت دکان او صف میبستند. این صبح که میآمده میگفته خب به نوبت بیایید وقتی میآید میبیند یک گدای شپشی که اصلاً نه قیافهاش، نه لباسهایش، نه هیکلش، این هم آمده توی این صف ایستاده! بعد حالا همه اینها منتظرند بچه شاهزاده، فلان مسئول، همه ایستادند و گفته همه هم باید در صف بایستید من کاری ندارم کی چه کسی است؟ میبینند رفت مغازهاش را باز کرد آمد همین گدای شپشی کثیف لباس پاره را دستش را گرفت و خودش با احترام از آن عقب صف برد که ببرد توی مغازه اول او را استحمام و شستشو کند. شاگردش میگوید دیدم این استاد من وقتی دارد این را نظافت میکند عشق میکند اصلاً دارد حال میکند و اشک میریزد گریه میکند و شپشهای این را برمیدارد، سرش را شانه میکند. بعد که او رفت، گفتم چه شد؟ این را فلانی رسانده، این را قاضی شهر فرستاده، این را حاکم فرستاده، این را فلان تجار فرستاده، این کی بود؟ گفت این از همهشان مهمتر بود این را خدا فرستاده بود و میگفت تو از همه اینها عزیزتری. همه اینها را یک کسی فرستاده بود ولی این را خود خدا فرستاده است.
اینهایی که پایشان به دادگاهها میرسد بدانید همهشان در یک مضطر و مشکلی هستند هیچ کدامشان در شرایط عادی نیستند، استرس دارند، اضطراب دارند، الآن چه میشود؟ حق ما؟ ناموس ما؟ مال ما؟ آبروی ما؟ حتی آنهایی که اشتباه کردند و ظالم هستند نمیدانند خیال میکنند مظلوم هستند و دادگاه هم یک جایی هستند که حتماً یک عده همیشه ناراضی بیرون میآیند هیچ وقت دو طرف راضی بیرون نمیآیند مگر استثناء. فرمودند بدانید وقتی که مردم که گرفتاریشان بیشتر است بیشتر به او رجوع میکنند بداند که خداوند به او توجه خاصی دارد خداوند تو را به جای خودش گذاشته است در یک مقامی تو خلیفهاللهی. حوائج مردم دست توست. فرمودند «فمَن قامَ للّهِ فیها بما یَجِبُ فیها عَرَّضَها لِلدَّوامِ و البَقاءِ، و مَن لَم یَقُمْ فیها بما یَجِبُ عَرَّضَها لِلزَّوالِ و الفَناءِ» اگر کسی به وظیفه خودش لله عمل کند، قیام لله، در آن پرونده و مشکلات آن را حل کند خداوند نعمتها را در دنیا برای او دوام و بقاء خواهد بخشید و اگر نکند آن نعمت را خداوند در معرض زوال و نعمت خواهد گذاشت و نعمتهای دیگری هم از او سلب خواهد شد.
حالا این شتاب و شتابزدگی، از یک طرف نباید معطل کنی، اگر میتوانید الآن مسئلهاش را حل کنید نباید بگویید برو یک ساعت دیگر بیا! چه برسد بگویید برو دو ماه دیگر بیا. اینها شرعاً حرام است. حضرت امیر(ع) فرمودند: «لاَ یَسْتَقِیمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلاَّ بِثَلاَث: بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ، وَبِاسْتِکْتَامِهَا لِتَظْهَرَ، وَبِتَعْجِیلِهَا لِتَهْنُؤَ.» بطور عام حوائج، و بطور خاص این مسئله حقوق، یکیاش این است: «إلا تَعْجِیلِهَا لِتَهْنُؤَ».
امام صادق(ع) فرمودند 4 دسته قاضی هستند که جهنمیاند: «القضات اربعه» 4جور قضاوت داریم که 3 گروه جهنمیاند: «القُضاةُ أربَعَةٌ: ثَلاثَةٌ فِی النّارِ و واحِدٌ فِی الجَنَّةِ: رَجُلٌ قَضی بِجَورٍ و هُوَ یَعَلَمُ فَهُوَ فِی النّارِ، و رَجُلٌ قَضی بِجَورٍ و هُوَ لایَعلَمُ فَهُوَ فِی النّارِ، و رَجُلٌ قَضی بِالحَقِّ و هُوَ لایَعلَمُ فَهُو فِی النّارِ و رَجُلٌ قضی بِالحَقِّ و هُوَ یَعلَمُ فَهُوَ فِی الجَنَّةِ.» شما که میخواهید حق را به حقدار برسانید شما قاضی درستی هستید وقتی دیر میدهید زیر زبانش مزه نمیکند. کسی که حکم ناعادلانه و ناآگاهانه میکند آن معلوم است «فیالنار» جاهای بد جهنم. « رَجُلٌ قَضی بِجَورٍ و هُوَ لایَعلَمُ فَهُوَ فِی النّارِ» کسی که صلاحیت و علم کافی ندارد و همینطور غلط و فاسد قضاوت میکند آن هم جهنمی است. این جالب است «و رَجُلٌ قَضی بِالحَقِّ و هُوَ لایَعلَمُ فَهُو فِی النّارِ» مطالعه کافی نکرده و صلاحیت کافی نکرده، همینطوری تیری در تاریکی میزند و حکم درست و عادلانه است ولی تو جهنمی هستی! برای این که تو تیری در تاریکی زدی از کجا معلوم است که به هدف نمیخورد؟ تو حق نداشتی این حکم را بکنی، حالا او شانس آورد حکم درست درآمد تو به چه حقی قضاوت کردی؟ « و رَجُلٌ قضی بِالحَقِّ و هُوَ یَعلَمُ فَهُوَ فِی الجَنَّةِ.» این دیگر جاهای خوب جنّت است.
یکی هم مسئله بدعتگذاری است. من عرضم را اینجا ختم کنم با این نکته که مهم است. یک مسئله این است که ما دوتا مسئله رفع قضیه داریم در حاکمیت به نحو عام، تمدنسازی در عصر غیبت معصوم(ع) و قضاوت و دادگاه و مباحث حقوقی و قانون، مباحث حقوق بشری و قضایی در مسائل مستحدثه به نحو خاص. و آن پرسش این است که در این حوزهها چه چیزی بدعت است و چه چیزی سنت؟ یک طرف قضیه، به سمت سکولاریزم قضایی میرویم که مشکلات جدید پیش میآید، مسائل جدید، درست هم هست و همه کمکم زیر سؤال میرود و دوستان در مباحث فلسفه حقوق، دوستان حتماً اینها را مطالعه کردید در مباحث حقوقی و مکاتب فلسفه حقوق را درس و بحثهایتان خواندید. ولی من میخواهم خواهش کنم در ضمن کارهایتان این مطالعات در حوزه فلسفه حقوق را ادامه بدهید. فلسفه حقوق بسیار مبحث مهمی است و خیلی در دنیا اختلافی است و آثار خیلی مهمی دارد. فلسفه حقوق یک طرف ارتباط با فلسفه اخلاق پیدا میکند و یک طرف زیربنای آن مباحث اپیستومولوژی و معرفتشناسی است، تعریف معرفت و علم، معنای علم معتبر، اعتبار در معرفت چیست؟ و بعد هم آثارش و هر نتیجهای که در حوزه فلسفه حقوق بگیرید آثار آن را در فلسفه سیاسی، فلسفه اقتصاد، و فلسفه آنچه که امروز از آن به سبک زندگی تعبیر میکنند آثار آن را مستقیم در این قضایا میتوانید پیگیری کنید. خیلی واضح است. عمده دعواهای حقوق بشری ریشهاش اینجاست؟ بشر کیست؟ حق چیست؟ منشأ حق چیست؟ مبدأ آن چیست؟ منابع حق و حقوق کدام است؟ غایات حقوق کدام است؟ روش کشف حقوق کدام است؟ این مسئله در حوزه قضاء خیلی مهم است. از طرفی وقتی حکومت تشکیل میدهید و بخواهید جامد برخورد کنید، بخواهید اخباری برخورد کنید بسیاری از مسائل مطرح میشود که نمیدانید چه کار کنید؟ بعد یا به سمت طالبانیزم میروید. مشکل وهابیها همین است هرچه که میگویند در شریعت نیست حرام است! اصلاً تعریفشان از بدعت و سنت این است. اینها میگویند هرچه که زمان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نبوده، چه در ابزار و چه در افکار، هرچه که عیناً در آیه و حدیث نباشد این بدعت است. در حالی که تعریف بدعت این نیست که هرچه که در سنت است بدعت است، تعریف بدعت این است هرچه که سنت را تغییر دهد بدعت است. – اگر اشتباه میکنم بگویید – چون ما همین الآن هم در حوزه مشهد آدمهایی را داریم که همین حرفها را میزنند، در قم داریم، در اصفهان داریم، من اینها را دیدهام. حالا کاش باسواد داشتند معمولاً این تیپهای پایینتر که سواد هم ندارند اینها از مجتهدتر محکمتر حرف میزنند. مراجع با سواد ما هزارتا إنقلت میکند، چون سواد فقهی، اصولی، کلامی، تفسیر، آیه، حدیث، صدتا روایت دیده، سندشناس است، رجال، او با احتیاط و با دقت است این آدم بیسوادی که آن پایین است همچین قاطع حرف میزند و دو سوم عالم را کافر ونجس میداند و دوسوم مسلمین مرتد! سه چهارم شیعه فاسد! خلاصه ته آن خودش میماند و عمهاش! اینها این طوری بحث میکنند. "بدعت" یعنی چه؟ بدعت یعنی تغییر سنت، تغییر دایرة دین. یعنی خلاف کتاب و سنت چیزی گفتن و کاری کردن. این بدعت است. چیزی در قرآن و سنت و در دین هست تو بگویی نیست و آن را از دین حذف کنی. و یا چیزی در قرآن و سنت نیست تو بگویی هست و اضافه کنی. اینها بدعت است. تعریف بدعت همین است: «ادخال ما لم یکن من الدین فی الدین و اخراج ما کان من الدین فی الدین » یعنی دایرة و شمول دین را تغییر بدهی. حلال را حرام بکنی، یا حرام را حلال بکنی. حلال را هم حرام کنی این هم بدعت است. حالا ما روی این که طرف حرام را حلال کند حساس هستیم، اینها هم که حلال را حرام میکنند حساس نیستیم در حالی که این همانقدر بدعت است که آن. به اسم دین، تکلیف غیر دینی برای مردم تعیین کردن.
خب حالا ببینید یک دیدگاهی هست، من میخواهم بگویم مباحث مستحدثه قضایی، ممکن است شما بگویید کار ما نیست و به ما ربطی ندارد. چرا، شما چون طلبهاید، محققاید، دانشجویید، به این مسائل فکر کنید ده سال دیگر، بیست سال دیگر که ماها نیستیم و شما در این قضایا هستید من میخواهم با این مسائل خواهش کنم دقت کنید، شما با مشکلات عملی در این قضیه، بطور جدی روبرو خواهید شد. چه به عنوان قاضی، چه به عنوان پژوهشگر دینی. الآن صورت مسئلههای بسیاری در جامعه عوض شده است، اتفاقی که الآن افتاده، توی جیب هر بچهای یک موبایل است، توی این وایبر، واتساپ و... هستند چه چیزهای خوب و بد... ما آن روز در فامیل دیدیم چندتا از این خانمهای مسن، که همه دیگر اینها را به عنوان بزرگان فامیل میشناسند و خیال میکنیم پیرزنها بنده خداها نشستند توی گوشی... دیدم این سه – چهارتا چنان با این وایبر و واتساپ مشغول هستند، با همدیگر انواع و اقسام خبرهای سیاسی، مد لباس، دعوای کی با کی، فلان هنرپیشه طلاق گرفته، فلان کس این را گفته، فلان مرجع و سیاسی این را گفته و... با جزئیات آن. دیدم من بلد نیستم کارهایی که اینها میکنند! خب اینها مسائل جدیدی است که اتفاق افتاده است اصلاً ساختار جامعه دارد عوض میشود
مسئله جرمهای سایبری تا ده سال پیش معنا داشت؟ الآن بخش بسیار مهمی از مسائل، مسائل و جرمهای سایبری است. مسائل ناموسی هست، مسائل انواع اختلاسها و کلاهبرداریهایی که فقط توی فضای مجازی دارد اتفاق میافتد بیرون هیچ خبری نیست، معاملات بزرگ میلیاردی که فقط در فضای مجازی است و فقط اعتبار است، فقط تعهد است، هیچی بیرون نیست، خرید و فروش اطلاعات، کتاب، مالکیتهای مجازی. این مسائل مهم است که ما در علوم انسانی یک بحثی داریم اینهایی که همهاش سر علوم انسانی، اسلامی و غیر اسلامی میگویند در همین حوزه قضاء هم هست. یکی از بحثها ما با اینها این است که میگویند آن که شما میگویید علم دینی، حقوق بشر اسلامی، قضاء اسلامی، آیا منابع این علم دینی که شما میگویید متون مقدس دین و مذهبتان است، یعنی حتماً باید آیه و روایات صریح راجع به یک مسئلهای داشته باشید؟ یا اگر چیز دیگری هم از منابع علم دینی شما، حقوق بشر محسوب میشود که کتاب و سنت نیست بر چه اساسی آنها را دینی مینامید؟ اگر فقط کتاب و سنت است که صریح باید موضوع بیاید، اطلاقات و عمومات کافی نیست باید عیناً آمده باشد، همان حرفی که اخباری میگوید و وهابی میگوید در شیعه و سنی. اگر آن باشد که خب شما باید ادعای نظامسازی دیگر نداشته باشید. اگر آن نیست، منابع غیر از کتاب و سنت و آیات و روایاتتان هست پس چرا به آن دینی میگویید؟ خب بقیه هم که این را میگویند. خب این مغالطهای که در این قضیه میکردند که این نامگذاری بیوجه است، اصلاً ترجیح بلامرجّه است که چرا اینها دینیاند؟ جوابش این است که بیوجه نیست. دین، فقط نصّ منقول نیست، دین، تعامل عقل و نقل است و بعد عمومات و اطلاقات دین، فضاسازی برای همین عقل ابزاری در حوزه نظامسازی از جمله در حوزه مباحث حقوقی است. میگوید منابع کشف راه حل، دینی است؟ کشف مسئله دینی است؟ کشف مشکلات عملی دینی است؟ آنجا غیر دینی و دینی است؟ یا میگویید کشف مسئله و مشکل و کشف شیوه درست فهم متن خود دین هم غیر دینی است؟ اینها خیال میکنند آنچه را که شما دارید از عقلتان استفاده میکنید دارید یک کار سکولار انجام میدهید. دقت کنید فرق اصولیین ما با اخباریها، مجتهد با اخباری در حوزه شیعه که اینها 200 سال فرهنگ حاکم شدند. میدانید که بعد از سقوط صفویه، ما دچار یک فروپاشی عظیم هم اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و امنیتی، و هم فروپاشی فرهنگی شدیم یعنی تا مدتها جریان اخباری حاکم شد که میگفت اصلاً سؤال، عقل و بحث ما نداریم روایات هم به سندش کاری نداریم تناقض در روایات را هم، دقیقاً همان حرفی که حنابله و اهل حدیث و پدران وهابیت در اهل سنت میگفتند چون اهل سنت، مثلاً حنفیها ابوحنیفه تز ابوحنیفه، خلاف تز حنابله و اهل حدیث است. لذا اهل حدیث خود ابوحنیفه را سنی نمیدانستند. بروید در کتابهایشان ببینید. میگویند قیاس و رأی سنی نیست. سنی یعنی کسی که به سنت کار دارد، سنت هم یعنی حدیث. بعد جناب ابوحنیفه اکثر روایاتی که در منابع ذکر شده، اینها را قابل برای استناد حکم شرعی و فتوا نمیدانند حتی من در کتاب ایشان در مباحث ایشان خواندم حداکثر به 20 و 30 حدیث فتوا میدهند بقیه را به عنوان منبع فقه نمیدانند. حنابله، همین وهابیها پدران وهابیها، این را بدانید ابوحنیفه را تکفیر کردند. اهل بیت(ع) این وسط هستند میگویند نه آن به این شکل بسیاری از احادیث حذف هستند نه به این شکل، اکتفاء به ظاهر حدیث! خب مجتهدین و اصولیین سر یکی از مسائلی که بحث شد سر همین بود. مرحوم وحید بهبهانی که خیلی از این بزرگان شاگرد او بودند، میرزای قمی، مرحوم کاشفالغطاء، سیدمحمدمهدی بحرالعلوم اینها همه شاگردان مرحوم وحید بهبهانیاند. ایشان وقتی که از عتبات برگشت و به بهبهان رفت، آن دورهای بود که اصفهان که مرکز حوزههای شیعه بود دست افغانه افتاد که نظام سقوط کرد، علمای شیعه تقریباً همه از آنجا رفتند از جمله، در حوزه اصفهان یک جریان قوی اخباری بود، یک جریانی هم جریان اجتهادی بود اینها که از اصفهان رفتند و همه جا پخش شدند از جمله آمدند به بهبهان، دوستان میدانید که آنجا مرحوم بهبهانی که به او محقق سوم میگویند و مؤسس قرن و مجدد قرن به او میگویند، ایشان یکتنه خودشان و شاگردانشان جلوی این جریان ایستادند. یکی از دعواهایشان همین بود. حتی مرحوم بهبهانی میگفت به علمای اخباری در نماز نباید اقتدا کنید اگر اقتدا کنید نمازتان باطل است. با این که آنها مقدستر بودند آنها میگفتند اخبار، روایات مرحوم بهبهانی میگفت کسی که به سند روایت کاری ندارد عقل را هم در درک روایات تعطیل کرده، این از نظر ما دینش مشکل دارد اصلاً ایشان به همه گفته بود که اگر به اخباریها اقتدا کنید نمازتان باطل است حتی کار به خیابانها کشید و سر جنگ اخباری و اصولی شیعه، شیعه را تکفیر میکرد. الآن هم هست شما الآن خیال میکنید اخباری نداریم. همین جریانهای سکولاریست در حوزه داریم که معمم هستند من این طلبههای جوان را دیدم که طرف روی اصل نبوّت مشکل دارد! با همین روشنفکربازیها، چون نه سواد درست اسلامی دارند و نه سواد درست غربی دارد، اینها را همه را با هم مخلوط میکنند. خرده پول میدانید که توی جیب خیلی صدا میکند! خرده علم هم همینطور است. هم آخوند معمم داریم که با او صحبت میکردم میدیدم که انگار نبوت را درست قبول ندارد! قرآن را همین حرفهایی که غربیها میزدند که اینها کلام بشر است نه کلام خدا، این حرفها را میزنند! از این طرف هم، یک عده کسانی را داریم که کاملاً اخباری سفت هستند، کجای قرآن و روایات گفته که باید بگوییم مرگ بر آمریکا! نشان بده! کجای روایات گفته دولت تشکیل بدهید؟ کو؟ هیئت دولت کدام روایت است؟ کلمه هیئت دولت؟ کابینه؟ باید در روایت نشان بدهید. خب این مشکل را ما داریم.
یکی از مشکلاتی که من کاملاً مثل روز دارم میبینم که دستگاه قضایی ما، دادگاههای ما، قوانین ما به زودی با آن مواجه خواهد شد مسائلی است که دعوای اخباری و سکولار و مجتهد در آن بالا خواهد گرفت! اگر بخواهیم درست مدیریت نکنیم. ما باید این جریان جواهری حوزوی را تقویت کنیم که در برابر آن دوتا جریان یک سد قوی داشته باشیم.
دوباره حرف اول خود را تکرار میکنم هرچه هم نظریهپرداز و مجتهد و اصولی باشی ته آن مردم، همه حرفها را که گوش میکنند بعد نگاه میکند که به دادگاه میآید با چه کسی روبرو میشود؟ تهش عمل است.
والسلام علیکم و رحمهالله.
هشتگهای موضوعی